سلام

و بالاخره پنجشنبه رسید و من دل تو دلم نبود از صبحش به حدی که شدم :)) آخه واقعا موقعش بود؟ ولی خب یه جوری سر کردم خلاصه و نزدیک های ظهر کم کم آماده شدیم برای رفتن به استادیوم، از اونجایی که نمیدونستم به پوشش گیر میدن یا نه و آیا برمون میگردونن، مانتو دکمه دار پوشیدم. کلا یه جوری رفتم که روشون نشه بهم گیر بدن . ساعت 2:30 راه افتادیم سمت محل کار سیامک تا برش داریم بریم، خیلی از دوستای توییتریم زودتر رفته بودن و نشسته بودن و من کلی غصه خوردم که دارم دیر میرم و دیر میشه و این داستانا . آخه حق داشتم میدونید چرا؟ چونکه دو تا ماشین بودیم، هر دو تازه میخواستن بنزین بزنن، همینجوری هم که دیر راه افتاده بودیم، بعدشم ما اولین بارمون بود و داشتیم از ذوق میمردیم، معلوم بود که دوست داشتیم زود برسیم و خب استادیوم هم اینجوری نیست که جات و برات نگه دارن تا تو بری بشینی، صندلیا رو پر میکنن دیگه .

القصه، نزدیکای استادیوم نگه داشتیم و پرچم و کلاه یم ( اول میخواستم کیت استقلالم رو بپوشم و پرچم ببرم ولی پشیمون شدم ) و دوستمم از این رژهای رنگ تیم ملی داشت که زدیم به صورت هامون.

رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به ورودی پارکنیگ خانم ها و با یک صف بسیییییییییار طولانی مواجه شدیم، خیلی ها بلیت نداشتن بندگان خدا و همینجوری اومده بودن، اولین در بلیت رو چک میکردن یکمم به سر و وضعت گیر میدادن ( ناظر فیفا اونجا بود تا مطمئن بشن خانم ها رو میفرستن داخل ) رفتیم تو و دوباره دیدیم یک صف دیگه وجود داره، صف چی بود؟ اتوبوس!!! چرا اتوبوس گذاشته بودن؟ هنوز هم بر ما پوشیده ست برای اینکه کلا پیاده پنج دقیقه راه بیشتر نیست! و ماه تقریبا نیم ساعت تو صف اتوبوس بودیم تا بریم سمت جایگاه .

اگه بدونید وقتی از اتوبوس پیاده شدم و بلیتم و دادم و از گیت رد شدم چه حالی داشتم.اگه بدونید وقتی از تونل میگذشتم و کم کم زمین چمن آزادی و دیدم چه حالی داشتم اگه بدونید وقتی زمین رو دیدم چقدر جیغ زدم و چقدر برام غیر قابل باور بود رفتیم و نشستیم رو صندلی و اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد خیل عظیم خبرنگارانی بودن که فقط داشتن از بانوان عکس و فیلم تهیه میکردن . بعدشم هم اون ون مسخره صدا و سیما که پشت دروازه بود و نمیذاشت عین آدم ببینیم تو محوطه جریمه چه اتفاقی میوفته . 

اینم بگم که بعد از چند دقیقه دیدیم جایگاه ده رو هم باز کردن و خانم ها دارن میشینن، فکر کنم اونایی که بلیت نداشتن رو راه داده بودن و چقدر براشون خوشحال شدم

موقعی که ما رسیدیم بازیکن ها اومده بودن تو زمین و داشتن گرم میکردن . بعدش رفتن و دوباره از تونل اومدن بیرون و نمیدونید چقدر این صحنه ها از نزدیک قشنگه نمیدونید که زمین چمن ورزشگاه آزادی از نزدیک چقدر قشنگه . بازی شروع شد و خیلی زود ایران اولین گل رو زد و ما چقدر دست زدیم جیغ زدیم بالا و پایین پریدیم و خوشحالی کردیم تا آخرین دقیقه بازی آخر بازی هم مسعود شجاعی همه بازیکن ها رو جمع کرد و اومدن سمت خانم ها و تشویق کردن و چقدر این صحنه قشنگ بود .

جای وریا غفوری بسیار خالی بود، کسی که بخاطر حمایت از دختر آبی ناجوانمردانه از تیم ملی خط خورد!

لحظه هایی هم بود که ناراحت کننده بودن، مثل لحظه ای که یه دختر رو بخاطر نشون دادن یه پلاکارد بیاد دختر آبی میخواستن ببرن که با جیغ و خواهش و تمنا و ولش کن ولش کردن . چندین باااار این اتفاق افتاد

آخه مگه دختر آبی یه لعنتیا؟ دختر آبی یک اتفاق دلخراش اجتماعیه حالا که ما رفتیم میخواستیم یادش رو زنده نگهداریم همین و بس! انقدر زور داره براتون؟ 

خلاصه که از لحظه به لحظه ش لذت بردم و جای اونایی که میخواستن و نتونستن بیان بسیار خالی ♥

 

اونی که روش به زمینه منم

چقدر ,رفتیم ,دختر ,زمین ,خانم ,اتوبوس ,بدونید وقتی ,بسیار خالی ,حالی داشتم ,بلیت نداشتن منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ریاضیات دوره اول متوسطه ( سرزمین ریاضی ) سایت رسمی گروه موسیقی تپش عاشق سلامت و پزشکی املاک ترکیه اخبار ژنراتور و موتور برق معرفی کالا فروشگاهی آپشن خودرو | گندم کار تحقیقات دانشجویی و دانشگاهی